حکومت اسلامی

مطالبی از اسلام برای آگاهی بیشترمان با این دین عزیز

حکومت اسلامی

مطالبی از اسلام برای آگاهی بیشترمان با این دین عزیز

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کربلا» ثبت شده است


چه کربلا ست که آدم به هوش می آید

هنوز ناله زینب به گوش می آید

چه کربلاست کز آن بوی سیب می آید

صدای ناله ی شاهی غریب می آید

چه کربلاست کز او بوی مُشک می آید

هنوز ناله ز لب های خشک می آید

چه کربلاست که بوی گلاب می آید

صدای گریه طفل رباب می آید

چه کربلاست که بوی عبیر می آید

صدای کودک نا خورده شیر می آید

چه کربلاست که بانگ صفیر می آید

هنوز ناله طفل صغیر می آید

چه کربلاست از آن ناله ی رباب آید

صدای ناله ی لالایی بخواب آید

جواب طفلک شش ماه داده شد باتیر

عدو به تیر جفا داده بود او را شیر

چرا نگفته کسی آب مهر مادر اوست

برای چیست که عطشان علی اصغر اوست

چه کربلاست که سقای آن شده بیدست

عدو زکینه سرش با عمود کین بشکست

چه کربلاست که آبش به قیمت جان است

به گوش جان همه جا ناله های طفلان است

مگر به کرب و بلا آب قیمت جان است

چرا نگفته کسی این حسین مهمان است

چرا به تشنه لبان هیچ کس جواب نداد

به کام تشنه شان یک دو جرعه آب نداد

چه کربلاست علی اکبر اربا اربا شد

شهید کینه به پیش دو چشم بابا شد

چه کربلاست که چون نام کربلا ببرند

فلک به ناله ملک در خروش می آید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۰۳
کبوتر حرم

من درکنار تو به کربلا می رسم

.

.

صبح جمعه ای بود که دلم هوایت کرده بود

دلم کنار تو بود .. اما از تو دور بود

دوری من از تو دلیلش گناه است می دانی

ولی عزیزم گناه من کجا و مهربایت کجا می دانی

دل است دیگر گاهی می گیرد

هم برای تو هم برای من برای همه چیز می گیرد

دل است دیگر عاشق می شود

تنها و غریب می شود و "تو" همه کسش شود

یک لحظه گناه مرا کنار بزار

بی وفایی ها و توبه شکستن هایم را کنار بزار

یک لحظه مرا در حال خود ببین

ببین چقدر بی کس و تنهاست .. ببین

یک عمر انتظارت را کشیده ام

جمعه به جمعه به پایت نشسته ام

برایت گریه ها کرده ام اشک ها ریخته ام

گاهی با تو حرف ها می زدم

در دلم نگاهت می کردم

من که ندیدمت اما تصورت می کردم

اما یک روز می بینمت که دست مرا گرفته ای

بردی کنار دختر سه ساله ای

یک روز این انتظار و اشک و گریه ها تمام می شود

تو می آیی و من هم برای تو می شود

تو می آیی می دانم که می آیی

شنبه و دوشنبه و جمعه فرقی نمی کند یک روز می آیی

یک روز می آیی ... که محشر بپا کنی

همه کس را عاشق یوسف زهرا کنی

لیلی کنی دیوانه کنی و در رکابت جان دهند

یاعلی گویند و لبیک یا مهدی صدا زنند

یک روز ...  این غم کهنه تمام می شود

صدای گریه های علی اصغر تمام می شود

یک روز ... زخم های مادر درمان می شود

تو می آیی و غریب کشی تمام می شود

یک روز من به آرزوی کودکیم می رسم

من در کنار تو به کربلا می رسم

.

.

شاعر : حسن عباسقلی زاده

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۲۵
کبوتر حرم