کردستان
درگیری گروه های سیاسی ادامه دارد. فضای متشنج تابستان پنجاه و هشت
تهران آرام نشده. اما مشکل دیگری بوجود آمد. درگیری با ضدانقلاب در
منطقه گنبد. شاهرخ یک دستگاه اتوبوس تحویل گرفت. با هماهنگی کمیته،
بچه های مسجد را به آن منطقه اعزام کرد. با پایان درگیری ها حدود دو هفته
بعد بازگشتند.
خسته از ماجرای گنبد بودیم. اما خبر رسید کردستان به آشوب کشیده شده.
گروهی ازکردها از طرف صدام مسلح شدند. آنها مرداد پنجاه و هشت، تمام
شهرهای کردستان را به صحنه درگیری تبدیل کردند..
امام پیامی صادر کرد:" به یاری رزمندگان در کردستان بروید"
شاهرخ دیگر سر از پا نمی شناخت. با چند نفر از دوستانش که راننده بودند
صحبت کرد. ساعت سه عصر(یک ساعت پس از پیام امام) شاهرخ با یک
دستگاه اتوبوس ماکروس در مقابل مسجد ایستاد. بعد هم داد می زد: کردستان،
بیا بالا، کردستان!!!
آمدم جلو و گفتم: آخه آدم اینطوری نیرو می بره برا جنگ!! صبر کن شب
بچه ها می یان، ازبین اونها انتخاب می کنیم. گفت: من نمی تونم صبرکنم. امام