حکومت اسلامی

مطالبی از اسلام برای آگاهی بیشترمان با این دین عزیز

حکومت اسلامی

مطالبی از اسلام برای آگاهی بیشترمان با این دین عزیز

۳۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

شهید عبدالمهدی پیرحیاتی :

در سال 1346 در دره‌شهر استان ایلام دیده به جهان گشود و با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه منطقه غرب کشور شتافت. تا اینکه پس از 2 ماه در جبهه‌های حق علیه باطل در تاریخ 28 آبان 1359 در حالی که 13 سال بیشتر نداشت، در تپه سومار غرب به شهادت رسید...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۳۲
کبوتر حرم

مجموعه چهل حدیث با موضوع شهید و شهادت

که توسط بچه های تارنمای شهدای نوجوان

با دو فرمت pdf و word آماده گردیده، تقدیم شما می گردد.


برای دریافت فایل ها، بر روی هر یک از نشانه های زیر تلیک نمایید :

                      

دریافت                               دریافت

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۲۸
کبوتر حرم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۳۴
کبوتر حرم
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۴۹
کبوتر حرم

کردستان

درگیری گروه های سیاسی ادامه دارد. فضای متشنج تابستان پنجاه و هشت

تهران آرام نشده. اما مشکل دیگری بوجود آمد. درگیری با ضدانقلاب در

منطقه گنبد. شاهرخ یک دستگاه اتوبوس تحویل گرفت. با هماهنگی کمیته،

بچه های مسجد را به آن منطقه اعزام کرد. با پایان درگیری ها حدود دو هفته

بعد بازگشتند.

خسته از ماجرای گنبد بودیم. اما خبر رسید کردستان به آشوب کشیده شده.

گروهی ازکردها از طرف صدام مسلح شدند. آنها مرداد پنجاه و هشت، تمام

شهرهای کردستان را به صحنه درگیری تبدیل کردند..

امام پیامی صادر کرد:" به یاری رزمندگان در کردستان بروید"

شاهرخ دیگر سر از پا نمی شناخت. با چند نفر از دوستانش که راننده بودند

صحبت کرد. ساعت سه عصر(یک ساعت پس از پیام امام) شاهرخ با یک

دستگاه اتوبوس ماکروس در مقابل مسجد ایستاد. بعد هم داد می زد: کردستان،

بیا بالا، کردستان!!!

آمدم جلو و گفتم: آخه آدم اینطوری نیرو می بره برا جنگ!! صبر کن شب

بچه ها می یان، ازبین اونها انتخاب می کنیم. گفت: من نمی تونم صبرکنم. امام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۴۹
کبوتر حرم

کمیته

چند روزی از پیروزی انقلاب گذشته بود. نیروی نظامی و انتظامی وجود

نداشت. کمیته های انقلاب اسلامی حلال مشکلات مردم شده بود. هر شب

تا صبح نگهبانی می دادیم. خبر رسید که یکی از افراد شرور قبل از انقلاب با

اسلحه در محله نارمک تردد دارد.

دو نفر از بچه ها در تعقیب او بودند. اما موفق نشدند. ساعتی بعد دیدم آقائی با

هیکل بسیار درشت وارد دفتر کمیته مسجد احمدیه شد.

موهای فر خورده و بلند. قد و هیکل بسیار درشتی داشت. بعد هم با صدائی

خشن گفت: دنبال من بودید!؟ با تعجب پرسیدم شما؟!

گفت: شاهرخ ضرغام هستم. بعد هم اسلحه خودش را محکم گذاشت روی

میز. یکدفعه صدای مهیبی آمد. گلوله ای از دهانه اسلحه خارج شد!

همه ترسیده بودند. بیشتر از همه خود شاهرخ. رنگش پریده بود. دست و پایش

می لرزید. بعد با خجالت گفت: به خدا منظوری نداشتم. اسلحه ام- ۳ خیلی

حساسه.

خدا رحم کرد. گلوله به کسی نخورد. پرسیدم: این اسلحه رو از کجا آوردی؟

گفت: من عضو کمیته منمطقه یازده هستم. اطراف خیابان پیروزی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۰۷:۲۵
کبوتر حرم

امیر درعملیات تکمیلی کربلای5کهبارمز مقدس یا زهرا(س)آغز شده بود، درروز 12 اسفند، هم زمان با روز تولد

19سالگی اش  یه مادر سادت اقتدا کرد وبه شهلدت رسیدوآخرین کلامی که ازکلامش خارج شد،این عبارت بود:

"یافاطمه(س)مددی"

پدرش می گفت:آخردین باری که مرخصی آمده بود،بالحنی پدرانه به او گفتم:الان شب عید است،اینجابمان،نرو جبهه.

این جا هم می شه خدمت کرد.من الان سالهاست که برای خدا خدمت می کنم.با همه احترامی که به من می گذاشت

سرش را بالا گرفت وگفت:پدرفکرمی کنی!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۰۱
کبوتر حرم

برای مشاهده اندازه واقعی تصویر بر روی تصویر کلیک کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۲۸
کبوتر حرم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۰۲
کبوتر حرم
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۰۴
کبوتر حرم

مشهد

ســه روزازعاشــورا گذشته. شــاهرخ خیلی جدی تصمیم گرفته بود.کاردر کابــارهرارهــا کرد. عصربود که آمد خانه. بی مقدمه گفت: پاشــین! پاشــین وسایلتون رو جمع کنید می خوایم بریم مشهد! مادر با تعجب پرسید: مشهد! جدی می گی! گفت: آره بابا، بلیط گرفتم. دو ساعت دیگه باید حرکت کنیم. باور کردنی نبود. دو ســاعت بعد داخل اتوبوس بودیم. در راه مشــهد. مادر خیلی خوشحال بود. خیلی شــاهرخ را دعا کرد. چند سالی بود که مشهد نرفته بودیم. در راه اتوبوس برای شام توقف کرد. جلوی رســتوران جوان دیوانه ای نشســته بود. چند نفری هم اورا اذیت می کردند. شــاهرخ جلو رفت و کنار جوان دیوانهنشست. دیگر کسی جرات نمی کرد که او را اذیت کند! بعد شــروع کردباآن دیوانه صحبت کــردن. یکی ازهمان جوانهای هرزه با کنایه گفت: دیوانه چو دیوانه ببیند خوشــش آید! شاهرخ هم بلند داد زد؛ آره من دیوانهام! دیوانه! بعد بادســت اشاره کردو گفت: این باباعقل نداره اما من دیوانه خمینی ام!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۰۷
کبوتر حرم

ماه خدا با برکت و رحمت و بخشش گناهان نزدیک است ؛ ماهى که نزد خدا برترین ماه ها، روزهایش برترین روزها، شبهایش بهترین شبها و ساعتهاى آن بهترین ساعتهاست ؛ ماهى است که در آن به میهمانى خدا دعوت شده و شما را در این ماه از کسانى قرار داده اند که شایسته کرامت خدا هستند. نفس کشیدن شما در آن تسبیح و خوابیدنتان در آن عبادت و عمل شما در آن مقبول و دعاى شما در آن مستجاب است . پس با نیتهایى راست، و دلهایى پاک از خدا بخواهید شما را موفق به روزه آن ، و خواندن کتابش نماید. بدبخت کسى است که از آمرزش خدا در این ماه بزرگ محروم شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۰۸
کبوتر حرم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۴ ، ۰۹:۵۵
کبوتر حرم

برای دیدن اندازه اصلی بروی عکس کلید کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۴ ، ۰۹:۵۵
کبوتر حرم

" برای دریافت اندازه اصلی، بر روی تصویر کلیک کنید. "

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۴ ، ۰۵:۴۰
کبوتر حرم