حکومت اسلامی

مطالبی از اسلام برای آگاهی بیشترمان با این دین عزیز

حکومت اسلامی

مطالبی از اسلام برای آگاهی بیشترمان با این دین عزیز

ماهمان نسل جوانیم که ثابت کردیم             درره عشق جگر دارترازصدمردیم

هر زمان یادخمینی به سرافتدمارا                 دورسید علی خامنه ای می گردیم

....................................................................................................................................................................................

یه عده علی رو دیدن حسن رو دیدن حسین رو دیدن

رفتن و رفتن تو ظلمت شب ترسیدند

یه عده کسی رو ندیدند کرب بلا رو فقط شنیدند

موندن و موندن پای ولایت جنگیدند

.....................................................................................................................................................................................

راه ما روشنه با نور جبهه ها                   به مقصدمی رسه این نهضت باعلی

.....................................................................................................................................................................................

شادی هردو جهان بی تومرا جزغم نیست            جنت بی تو عذابش زجهنم کم نیست

دردم من اگر پابه سرم بگذاری              عمرجاویدبه شیرینی آن یک دم نیست

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۴ ، ۰۱:۱۸
کبوتر حرم

من را نمی شناخت کسی اینجا، گم نامم و به نام تو می نازم

شادم که مثل عده معدودی،شعری برای نام نمی سازم

 

شعرم برای توست شعاری نیست،کشتی برای موج سواری نیست

باور مکن که دل به زمین دادم،وقتی تویی بهانه پروازم

 

هر جا که نام نامی تو آنجاست،قلبم بهانه غزلی دارد

این سوز ریشه ای ازلی دارد،پس با غم عزیز تو دمسازم

  

شعرم اگر چه هیچ نمی ارزد،سوزانده است نام و نشانم را

می سوزم و به هیزم ابیاتم،بیتی به عشق شعله می اندازم

  

یا صاحب الزمان و زمین موعود،دانای هرکه آمد و هر چه بود

گم نامم و تویی تو،که می دانی،تنها به نام سبز تو می نازم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۴ ، ۰۰:۵۱
کبوتر حرم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۴ ، ۱۸:۰۵
کبوتر حرم

نونهال ونوجوانانی که درتهرانپارس(خ مطهری-خ مسجدکوثر-خ شهیدحسینی(شکوفه)-شهرک گلستان-شهرک امید-خ سراج)

زندگی می کنندودنبال یک محل تربیتی خوب وسالم می گردید

ما(کانون فرهنگی هنری الکوثر)راپیش نهاد می کنیم...

خلاصه ای ازبرنامه های این کانون:

(تربیتی)برگزاری حلقه های معرفتی که درتمام سنین متفاوت است.

دراین حلقه هاروان خانی وحفظ قرآن-ازسن 12سالگی آموزش رساله-ازسن12سالگی الی آخرآموزش کتاب های شهید استاد مطهری.

(اردو)اردوهای تفریحی-زیارتی-تربیتی-این اردو هاعبارت اند از:

لویزان-سرخه حصار-تپه نورالشهدا(کلکچال)-آهار-استخر-پینت بال-مشهدمقدس-قم-شاه عبدالعظیم-شمال و...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۱۴:۴۴
کبوتر حرم

فدائیان اسلام

سید بلند قامتی که سر بنی صدر داد می زد را می شناختم. در کردستان او را

دیده بودم. دلاور مرد شجاعی به نام سید مجتبی هاشمی سید، قبل از انقلاب از

افسران تکاور بود. دوره های نظامی را به خوبی سپری کرده و درهمان سالهااز

ارتش جدا شده بود.

ورزشکار بود. باستانی کار و کشتی گیر روحیه پهلوانی داشت. انسانی متواضع

و بسیار خوش برخورد بود. در مسائل دینی انسانی کامل بود. می گفتند: وضع

مالی خوبی دارد. چند دهنه مغازه در خیابان وحدت اسلامی(شاهپور) داشت...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۱۳:۴۷
کبوتر حرم

زندگینامه شهید قاسم قاسمی:

ماه رمضان بود که متولد شد؛ 22/6/1345 در تهران. نامش را قاسم گذاشتند.

 پدرش حاج کاظم قاسمی مسئول ستاد پشتیبانی و تدارکات شهرستان گرمسار در دوران جنگ بود.

وضعیت مالی خوبی داشتند.

وقتی به مدرسه رفت از امکاناتی که در حد معمول برایش مهیا بود به خوبی استفاده می‌کرد.

راهنمایی که بود توضیح‌المسائل می‌خواند. هر سال با نمرات عالی قبول می‌شد. در رشته‌ ادبیات و اقتصاد درس خواند. سال آخر دبیرستان در بسیج ثبت‌نام کرد.

 به گفته مادرش از وقتی که در بسیج ثبت‌نام کرد، تغییری در رفتار و شخصیت او ایجاد شد. همراه چند تن از دوستان و پدرش که وانت داشت، برای شعارنویسی به روستاها می‌رفت.

زمانی که امام خمینی فرمود: « جبهه‌ها به نیرو نیاز داره!». از طرف بسیج اعزام شد.

قاسم در 18/41362 در خط پدافندی پاسگاه زید به شهادت رسید و در امامزاده اسماعیل گرمسار به خاک سپرده شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۰۹:۴۳
کبوتر حرم

شهید عبدالمهدی پیرحیاتی :

در سال 1346 در دره‌شهر استان ایلام دیده به جهان گشود و با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه منطقه غرب کشور شتافت. تا اینکه پس از 2 ماه در جبهه‌های حق علیه باطل در تاریخ 28 آبان 1359 در حالی که 13 سال بیشتر نداشت، در تپه سومار غرب به شهادت رسید...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۳۲
کبوتر حرم

مجموعه چهل حدیث با موضوع شهید و شهادت

که توسط بچه های تارنمای شهدای نوجوان

با دو فرمت pdf و word آماده گردیده، تقدیم شما می گردد.


برای دریافت فایل ها، بر روی هر یک از نشانه های زیر تلیک نمایید :

                      

دریافت                               دریافت

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۲۸
کبوتر حرم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۳۴
کبوتر حرم
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۴۹
کبوتر حرم

کردستان

درگیری گروه های سیاسی ادامه دارد. فضای متشنج تابستان پنجاه و هشت

تهران آرام نشده. اما مشکل دیگری بوجود آمد. درگیری با ضدانقلاب در

منطقه گنبد. شاهرخ یک دستگاه اتوبوس تحویل گرفت. با هماهنگی کمیته،

بچه های مسجد را به آن منطقه اعزام کرد. با پایان درگیری ها حدود دو هفته

بعد بازگشتند.

خسته از ماجرای گنبد بودیم. اما خبر رسید کردستان به آشوب کشیده شده.

گروهی ازکردها از طرف صدام مسلح شدند. آنها مرداد پنجاه و هشت، تمام

شهرهای کردستان را به صحنه درگیری تبدیل کردند..

امام پیامی صادر کرد:" به یاری رزمندگان در کردستان بروید"

شاهرخ دیگر سر از پا نمی شناخت. با چند نفر از دوستانش که راننده بودند

صحبت کرد. ساعت سه عصر(یک ساعت پس از پیام امام) شاهرخ با یک

دستگاه اتوبوس ماکروس در مقابل مسجد ایستاد. بعد هم داد می زد: کردستان،

بیا بالا، کردستان!!!

آمدم جلو و گفتم: آخه آدم اینطوری نیرو می بره برا جنگ!! صبر کن شب

بچه ها می یان، ازبین اونها انتخاب می کنیم. گفت: من نمی تونم صبرکنم. امام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۴۹
کبوتر حرم

کمیته

چند روزی از پیروزی انقلاب گذشته بود. نیروی نظامی و انتظامی وجود

نداشت. کمیته های انقلاب اسلامی حلال مشکلات مردم شده بود. هر شب

تا صبح نگهبانی می دادیم. خبر رسید که یکی از افراد شرور قبل از انقلاب با

اسلحه در محله نارمک تردد دارد.

دو نفر از بچه ها در تعقیب او بودند. اما موفق نشدند. ساعتی بعد دیدم آقائی با

هیکل بسیار درشت وارد دفتر کمیته مسجد احمدیه شد.

موهای فر خورده و بلند. قد و هیکل بسیار درشتی داشت. بعد هم با صدائی

خشن گفت: دنبال من بودید!؟ با تعجب پرسیدم شما؟!

گفت: شاهرخ ضرغام هستم. بعد هم اسلحه خودش را محکم گذاشت روی

میز. یکدفعه صدای مهیبی آمد. گلوله ای از دهانه اسلحه خارج شد!

همه ترسیده بودند. بیشتر از همه خود شاهرخ. رنگش پریده بود. دست و پایش

می لرزید. بعد با خجالت گفت: به خدا منظوری نداشتم. اسلحه ام- ۳ خیلی

حساسه.

خدا رحم کرد. گلوله به کسی نخورد. پرسیدم: این اسلحه رو از کجا آوردی؟

گفت: من عضو کمیته منمطقه یازده هستم. اطراف خیابان پیروزی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۰۷:۲۵
کبوتر حرم

امیر درعملیات تکمیلی کربلای5کهبارمز مقدس یا زهرا(س)آغز شده بود، درروز 12 اسفند، هم زمان با روز تولد

19سالگی اش  یه مادر سادت اقتدا کرد وبه شهلدت رسیدوآخرین کلامی که ازکلامش خارج شد،این عبارت بود:

"یافاطمه(س)مددی"

پدرش می گفت:آخردین باری که مرخصی آمده بود،بالحنی پدرانه به او گفتم:الان شب عید است،اینجابمان،نرو جبهه.

این جا هم می شه خدمت کرد.من الان سالهاست که برای خدا خدمت می کنم.با همه احترامی که به من می گذاشت

سرش را بالا گرفت وگفت:پدرفکرمی کنی!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۰۱
کبوتر حرم

برای مشاهده اندازه واقعی تصویر بر روی تصویر کلیک کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۲۸
کبوتر حرم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۰۲
کبوتر حرم